nokhodi maman

انتظار مامانی برای دیدن شما

نفس مامان الهی من فدای اون پاکی و فرشته بودنت بشم    عشقم تو دل مامانی  سعی کن با کمک خدا خوب رشد کنی وتپل مپلو وسالم باشی انشاالله. من از اول درمانم به روزهای خوب ومبارک برخوردم اون از آزمایش که شب سالگرد ازدواج حضرت علی ع وخانم فاطمه زهرا ص بود که نذر کردم جلو مسجد شیرینی دادیم که زحمتشو بابای گل ومهربونت که مامان بی اندازه عاشقشه وزحمت بخش کردنشو عمه نرگسی جونت کشید برای روز سونو هم که ولادت امام هادی ع بازم نذر کردم شیرینی بدم تا خدا حاجت دلمو بده انشاالله   من شرمنده بابایی ومامان گلمم که این چند وقت زحمت بی اندازه برای من میکشن انشاالله خدامنو خجالت زده شون نکنه وشما سالم بدنیا بیای و من از خجالتشون در بیام ...
29 مهر 1392

الهی خودت کمکم کن

سلا م عشق مامان میشه گلم کمی از استرس های قبل سونو گرافیم بگم برات  فردا دوشنبه و مامانی باید بره دکتر تا انشاالله به لطف خدا شما گلمو ببینم  خدایا پناهم باش تا بتونم مادر بودن رو تجربه کنم خدایا تنهام دلم پر شده از غصه  خدایا روسفیدم کن تا بتونم ذره ای از زحمات مادرم وهمسرمو جباران کنم خدا بذار خنده فرشته کوچکمو  ببینم تا بتونم بغض کردنامو از دیدن فرشته کوچولوهای خودت  کم کنم به جاش لبخند بزنم و تو چشمای  گل خودم ببینم خوشبختی رو خدایا یارم باش......   خداااااااا دوستت دارم ببخش اگه بندگی نکردم ببخش اگه کور بودم خدااااااا       ...
27 مهر 1392

فسقلی ها

سلام به  تک گل زندگیم عشق مامان   اومدم تا خاطرات روز انتقال شما فسقلی های نازم رو ببنوسیم    سه شنبه دوم مهر ماه صبح ساعت 7 من وبابایی و مامانی جون آماده شدیم تا بریم دنبال خوشگلای خودم که به لطف خدا بتونم طمع شیرین مادر شدن رو احساس کنم  با رد شدن از حلقه یس که مامانی زحمت کشیده بود ووضو راهی سمت مرکز شدیم وبعد از انجام کارهای بستری و اتاق عمل و خوردن قرص و آمپول با مثانه پر من وچند نفر دیگه از بیماران رو به اتاق عمل راهنمایی کردن  من که خیلی استرس داشتم اما هر وقت چشمم به قرآنی که تو دست داشتم دلم آروم میشد که زحمتشو عمه نرگس جونت کشید با کامپیوتر برات درست کرد    وقتی اسممو صدا زدن با ...
26 مهر 1392

شروع زندگی جدید

    به نام حق   سلام عشقم نفس مامان عمر مامان من بابایی خیلی منتظر شماییم امیدوارم بعد از این همه سختی خدا عنایت کنه شما فرشته مهربونو به ما  هدیه بده که بهترین هدبه برای منی عشقم    ما امسال پشتکار محکمی گرفتیم تا زودتر از خدا ی مهربون شما رو طلب کنیم    وامسال شروع کردیم به درمان و من از اول سال دوره های درمانی و دارویی رو شروع کردم   ...
26 مهر 1392

روز پر از استرس اما شاد

امروز  دو هفته از انتقال شما نازنین های مامام گذشته  با این که تست زدم اماهنوز باور نمیکنم روز شماری این روز میکردم تا اینکه اومد و من و بابایی صبح رفتیم برای آزمایش  بعد از انجام کارها که اصلا رگ من پیدا نمیشد وعشق من همش دلش شور میزد واز ناراحتی قدم میزد خلاصه کارمون تموم شد بابایی پرسید ساعت جند برای جواب باید بیام اون آقای پذیرش گفت ظهر تماس بگیرین    بعد از آمپول زدن وای اومدم خونه دل تو دلم نبود نشستم از استرس به ذکر گفتن تمام وجودم سرد بود تا اینکه ساعت 12بابایی زنگ زد که نیم ساعت دیگه جوابو میدن    وقت اذان بود گفتم بهتره نماز بخونم تا اینکه  آروم بشم بعد نماز بابایی زنگ زد گفت تبری...
25 مهر 1392

روزهای خوب

سلام عشق مامان نفس مامان    واما بعد از گذشت چند ماه سختی و انتظار و درمان وآمپول زدنا دور ناف وبازو رفتن های متعدد به سونوگرافی وانجام عمل روز دریافت شناسنامه جنین های نازمون فرا رسید وای چقدر استرس داشتیم من وبابایی جون    رسیدیم جلوی در مرکز بابایی گفت صلوات بفرست و بسم الله بگو با پای راست بروداخل رفتیم تو دل تو دلم نبود بابایی برگه رو داد به پذیرش و بعد چند دقیقه صدا کردن من رفتم جلو نشستم وبابایی بالا سرم که گفت خوش خبری شما یک بسته جنین های ناز دارین که شامل چهار تا جنین بود اینقدر خوشحال شدم و همش خدا رو شکر کردم  وگفتم انشاالله خدا ما رو دست خالی برنگردونه همه منتظرای نی نی    عشقای من ...
25 مهر 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به nokhodi maman می باشد